محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

شازده کوچولو فرمانروای قلب من

شب به گلستان تنها.............

شازده کوچولوی من مرد من عزیز من ممنونم که بهم آرامش میدی لذت میبرم وقتی برام میخونی :     شب به گلستان تنها منتظرت بودم باده ی ناکامی در هجر تو پیمودم منتظرت بودم منتظرت بودم آن شب جانفرسا من بی تو نیاسودم وه که شدم پیر از غم آن شب و فرسودم منتظرت بودم منتظرت بودم بودم همه شب دیده به ره تا به سحرگاه گاااااااااه(اینجا رو نمیتونه بکشه تکرار میکنه) نا گه تو پری خنده زنان آمدی از راه راااااااااااه غمها به سر آمد زنگ غم دوران از دل به تو زودم(تنها قسمتی که گل پسری هنوز نتونسته درست بگه "به زدودم ") منتظرت بودم منتظرت بودم............. خیلی سعی میکنی که صدات با آهنگ باشه ولی بیشتر صدات روی شعره و این...
30 آذر 1391

تنت به ناز طبیبان نیاز مباد...........

شازده کوچولوی سرما خورده ی من ای کاش میتونستم کاری کنم که در کوتاهترین زمان ممکن حالت خوب بشه ای کاش میتونستم جلوی این سرفه ها رو بگیرم ، هر چیزی که مناسبه به خوردت میدم و هر کاری که لازمه برات میکنم حال خودمم خیلی خرابه و این باعث میشه بیشتر دلم برات میگیره وقتی من با این سن و سال اینقدر اذیت و کلافه میشم پس حتما برای شما سخت تره............. هیچ پدر و مادری تحمل دیدن بیماری فرزندش رو نداره ..............   اللهم اشف کل مریض! اللهم اشف کل مریض! اللهم اشف کل مریض! اللهم اشف کل مریض! اللهم اشف کل مریض! اللهم اشف کل مریض! اللهم اشف کل مریض !  ...
25 آذر 1391
1